نويسنده :آندرانيك هويان

ارمنيان ايران

 

روابط ايرانيان و ارمنيان از هزاره اول پيش از

ميلاد آغاز مي شود. ايرانيان و ارمنيان در هزاره اول پيش از ميلاد نخستين خاستگاه

اقوام آريايي به حركت در آمدند، ارمنيان چون به سرزميني رسيدند كه بعدا ارمنستان

ناميده شد، در آن سرزمين ساكن شدند، و ايرانيان به سوي جنوب به حركت خود ادامه

دادند و به ايران زمين رسيدند. در اين كوچ بزرگ ايرانيان و ارمنيان مدت دويست سال

در جوار يكديگر زيستند، سرزمين ارمنستان ادامه فلات ايران زمين است، زبان ارمني يكي

از شاخه هاي مستقل زبان هند اروپايي است ولي با زبان فارسي پيوندي ناگسستني دارد.

تعداد كثيري از نامه هاي ارمنيان مانند آرشام (نام نياي داريوش هخامنشي) سورن،

گارن، آرشاك، نام هاي هخامنشي و اشكاني است كه ارمنيان با نهادن اين نام ها بر

فرزندان خود در حفظ و نگهداري آنها پايمردي كرده اند و هم اكنون نيز از اين نام

استفاده مي كنند. تا پايان روزگار اشكانيان، ايزدان واحدي مورد پرستش ايرانيان و

ارمنيان بود، هر دو دين واحدي داشتند. جشن هاي ايران باستان و ارمنستان باستان

مشابه هم است و كوچكترين تفاوتي با يكديگر ندارند. گاه شماري ارمنستان باستان

همانند گاه شماري ايران باستان عبارت از دوازده ماه سي روز بود كه پنج روز مانده

(خمسه مسترقه) را ايرانيان به آخر ماه هشتم و ارمنيان به آخر ماه دوازدهم مي

افزودند. هر روز از روزهاي ماه هاي ارمنيان همانند ايرانيان نام خاصي داشت، داستان

ها و افسانه ها و باورهاي ايرانيان و ارمنيان شباهت بسيار با يكديگر دارند و از هم

متاثر شده اند، هيچ قوم و ملتي به اندازه ارمنيان با ايرانيان نزديك نمي باشند، در

حقيقت ايرانيان و ارمنيان دو برادر هم نژاد و هم خون مي باشند كه از يك ديگر آگاهي

چنداني ندارند.
به نوشته موسي خورني پدر تاريخ ارمنيان (سده پنجم ميلادي)

پادشاه ماد (وارباكس)، (هوخشتره) به باروير ونيس قوم ارمنيان وعده تاج و تخت داد. و

او را با خود متحد كرد، (باروير) در فتح نينوا پايتخت آشور (612 پ.م) پادشاه ماد را

ياري داد پس از نابودي آشور به پاس اين خدمت، پادشاه ماد (باروير) را به پادشاهي

ارمنستان برگزيد. پس از پيروزي كوروش هخامنشي بر دولت ماد ارمنيان در ايران هخامنشي

جايگاه ويژه اي يافتند. پس از پارس ها و مادها سومين جايگاه را ارمنيان داشتنند.

فرماهندهي سپاه هخامنشيان به جز پارس ها و مادها به ساير اقوام تابع امپراتوري

هخامنشي محول نمي گرديد، ولي ارمنيان از اين قاعده مستثني بودند به استناد كتيبه

بيستون (480 پ.م.) ارمنيان فرماندهي سپاهيان ايران را داشتند و در شورش ارمنستان

«دادارشي» سردار ارمني داريوش هخامنشي فرماندهي سپاهيان را به عهده داشت. در حمله

اسكندر مقدوني به ايران زمين، جناحين راست و چپ سپاه ايران را سپاهيان ارمني به

فرماندهي سرداران ارمني تشكيل مي دادند. فرمانده جناح راست يرواند (داماد شاهنشاه

هخامنشي) و فرمانده جناح چپ ميترا اوستس بود. پس از پيروزي مقدونيان، يرواند در

ارمنستان ادعاي استقلال كرد و به سلطنت پرداخت، خاندان يروانديان كه بر ارمنستان

فرمان مي راندند، سياست ضد سلوكي داشتند و تا حدودي توانستند استقلال ارمنستان را

حفظ كنند. در سال 189 پيش از ميلاد «آرتاشس» اول كه منسوب به خاندان يروانديان بود

بر تخت سلطنت ارمنستان جلوس كرد و ارمنستان را به عظمت و قدرت رساند. (تيگران) دوم

(95 – 55 پيش از ميلاد) نواده آرتاشس كه در تاريخ ارمنيان به تيگران كبير اشتهار

دارد به توسعه سرزمين هاي متصرفي پرداخت و حدود ارمنستان را از شمال به اران، از

شرق به درياي خزر، از جنوب تا نزديك فلسطين و از غرب به درياي مديترانه رساند.

روابط ايرانيان و ارمنيان در روزگار اشكانيان بسيار صميمانه تر و نزديك تر شد. در

دهه ششم سده اول ميلادي بلاش اشكاني برادر خود، تيرداد را به سلطنت ارمنستان منصوب

كرد، تيرداد بنيانگذار سلسله اشكانيان در ارمنستان شد و يك شاخه از سلاطين اشكاني

نزديك به چهار صد سال در ارمنستان سلطنت كردند، در سال 428 م. سلسله اشكانيان در

ارمنستان منقرض شد، اميران ارمنستان به اطاعت دولت ساساني در آمدند. يزدگرد دوم در

سال 447 م. فرماني صادر كرد كه در ارمنستان سرشماري به عمل آيد. پس از سرشماري

ماليات سنگيني بر مناطق آباد و باير وضع كرد سپس دستور داد ارمنيان پيرو دين زرتشت

گردند. شوراي اميران ارمنستان تشكيل شد و هم پيمان شدند كه تسليم خواست يزدگرد

ساساني نشوند. ظهر روز 24 ماه مه 451 م. دردشت ماكو نبرد خونيني بين ارمنيان به

فرماندهي وارتان ماميگرنيان با سپاهيان يزدگرد در گرفت، وارتان ماميگرنيان،

سپهسالار ارمنيان همراه با يك هزار و سي و شش تن از سپاهيان و سرداران ارمني در جنگ

كشته شدند، شبانگاه كه دو سپاه از يكديگر جدا شدند، نيروهاي ارمني صحنه كارزار را

ترك گفتند، سپاه ساساني بدون اخذ نتيجه بازگشت، فيروز شاهنشاه ساساني در 460 م.

مجددا در صدد زرتشتي كردن ارمنيان برآمد. ارمنيان دوباره شورش كردند و سپاهيان

فيروز را در نزديكي روستاي «آگور» به سختي شكست دادند، پافشاري پادشاهان ساساني

براي تغيير دين ارمنيان باعث گرديد، كه ارمنيان و ايرانيان كه دو برادر هم نژاد و

هم خون بودند از يكديگر فاصله بگيرند.
در سده اول ميلادي را گروه زيادي از

ارمنيان ساكن آذربايجان بودند، تاتووس مقدس يكي از حواريون حضرت مسيح كه براي تعميد

دادن ارمنيان به آن خطه رفته بود، پس از شهادت در جنوب ماكو به خاك سپرده شد. وجود

تعداد بسياري كليساهاي كهن ارمنيان در آذربايجان، مانند : كليساي تاتووس مقدس (سده

ششم) در ماكو، استبانوس مقدس (سده هشتم ميلادي) در جلفا، كليساهاي سركيس در خوي،

هرپيسمه مقدس در موژومبار (سده دوازدهم ميلادي) مويد سكونت ارمنيان در بخش باختري

ايران زمين است.
در زمان مغولان، تعداد بسياري از ارمنيان در سلطانيه و مراغه

مي زيستند، حمدالله مستوفي در نزهت القلوب، ماكو را شهري ارمني نشين توصيف كرده كه

محل سكونت بزرگ كشيشان ارمني بود. در سده شانزدهم ميلادي حداقل 50 سال پيش از آن كه

شاه عباس ارمنيان را به داخل فلات ايران كوچ دهد، گروهي از ارمنيان ساكن شيراز

بودند و خانه و كليسا و كشيش و بارانداز براي كالاهايشان داشتند. بازرگانان ارمني

از طريق بندر گمبرون با هندوستان داد و ستد مي كردند و شهر شيراز يكي از پايگاه هاي

مهم آنان بود. در 1902 ارمنيان ايران در سيزده شهر، 121 روستا زندگي مي كردند و

داراي 53 مدرسه بودند كه برخي از آنها مختلط بود. ارمنيان در سراسر ايران زمين 187

كليسا، 162 كشيش، 7 دير و دو پيشواي مذهبي يكي در تبريز و ديگري در جلفاي اصفهان

داشتند.
زبان ارمني _ زبان ارمني يكي از زبان هاي هندواروپايي است به سبب وجود

تعداد بي شماري واژه هاي فارسي در زبان ارمني پاره اي از خاورشناسان، پس از مشاهده

اين واژه هاي همانند گمان كردند زبان ارمني، مانند زبان اوستايي و پهلوي اشكاني يكي

از شعبه هاي زبان ايراني است.
هوبشمان دانشمند آلماني پس از تطبيق كلمات مترادف

در زبان هاي فارسي و ارمني اعلام داشت كه زبان ارمني يكي از شاخه هاي مستقل زبان

هندواروپايي است و از رشته زبان ايراني نمي باشد، ولي زبان هاي ارمني و فارسي داراي

خويشاوندي نزديكند و بخشي از كلمات اين دو زبان مشابه يكديگرند. زبان ارمني هنگام

تكامل به سبب وجود شرايط سياسي و فرهنگي و اقتصادي خاص، تركيب كلمات خود را تا

اندازه اي از زبان فارسي گرفته است. از يازده هزار واژه زبان ارمني يك هزار و

چهارصد و يازده واژه آن از زبان فارسي است. آثاري كه از زبان پهلوي اشكاني در دسترس

پژوهشگران است، اندك است . در نتيجه آگاهي از زبان پهلوي اشكاني به واژه هايي محدود

مي شود كه در اين آثار بكار رفته است. از اين رو، براي يافتن واژه هاي بيشتر، زبان

ارمني مي تواند پژوهشگران را ياري دهد. زيرا زبان ارمني گنجينه اي است سرشار از

واژه هاي پهلوي. در زبان ارمني واژه هايي وجود دارد كه از زبان ايراني وارد زبان

ارمني شده است ولي اين كلمات اكنون در زبان فارسي كنوني ديده نمي شود . زيندا كاپت

(درجه افسر ايراني) آپارهاييك (نام گروه ايراني) Matian (نام گروه جاويدان ايراني).

همچنين در زبان ارمني كلماتي وجود دارد كه از زبان پهلوي وارد زبان ارمني شده است.

ارمنيان اين كلمات را هم اكنون نيز به كار مي برند ولي در زبان فارسي كنوني از

كلمات ديگر بجاي آنها استفاده مي شود.
زبان پهلوي زبان ارمني زبان فارسي

كنوني
آپاستاك آپاستاك اسب سواري
آزد آزد اطلاع
آرژن آرژان برازنده،

مناسب
آپاستان آپاستان پناه
آرماو آرماو خرما
دسپان دسپان سفير
آزگ

آزگ ملت
نام هاي ارمني _ در عصر هخامنشيان، خصوصا در روزگار اشكانيان، ايرانيان

و ارمنيان از نام هاي واحدي استفاده مي كردند. اين نام هاي اصيل ايراني تا اواخر

روزگار ساسانيان نيز مورد استفاده قرار مي گرفت، پس از حمله تا زيان، اندك اندك،

نام هاي زيباي ايراني به دست فراموشي سپرده شد ولي ارمنيان با نهادن اين نام هاي

اصيل بر فرزندان خود سبب زنده ماندن آنها شده اند.
هم اكنون برخي از اين نام

هاي ايراني براي ايرانيان نامانوس است تعدادي از اين نام ها را برمي شماريم.


آرداشس _ از نام هاي پهلوي است به معني با عدالت فرمانروايي كردن
آرتاباز _

در اوستا Artapana و در پهلوي Artaban به معني پشتيبان راستي و درستي
آروسياگ _

از نام هاي اشكاني است، آروسياگ نام ستاره زهره درخشنده ترين ستاره در منظومه

خورشيدي است به اين ستاره در زبان پهلوي Arus و در اوستايي Aurusa گفته مي شود.


آرتوش _ يعني هميشه جاويدان _ بي مرگ
بارتو _به معني بلند قد و قوي هيكل از

اسامي اشكاني است
گارن _ از نام هاي اشكاني _ كارن يا قارن سردودمان خاندان

قارن است.
سپهدار چون قارن گاوكان سپه كش چو شيروي شير ژيان
نانيري _ يا

نائيريكا _ واژه اوستايي است كه در اوستا براي بانوان پارساي شوهر كرده به كار برده

شده است.
نريمان _ نام پدر سام پهلوان ايراني، مركب از دو جز، نر+مانا، جزو اول

به معني مردانه و جزو دوم ماتا يا من يعني روح _ نريمان، داراي روح مردانگي است.


يروانه _ از نام هاي پهلوي است به معني سريع.
خط ارمني _ ارمنيان تا پايان

سده چهارم ميلادي فاقد خط ارمني بودند و براي نوشتن از خط يوناني و سرياني استفاده

مي كردند، مسروپ ها شتوتس، يكي از روحانيان طراز اول ارمنيان با حمايت ساهاگ بارتو

جانليق ارمنيان، خط ارمني را پديد آورد، و نام خود را در تاريخ ارمنيان جاويدان

ساخت و مسروپ به زبان هاي سرياني، يوناني و پهلوي اشكاني آشنايي كامل داشت. وي

متولد سال 360 م. در روستاي «دارون» در باختر درياچه وان بود. مسروپ مي دانست كه

استعفي سرياني به نام دانيال، خطي براي زبان ارمني تهيه كرده است، ولي در عمل

مشاهده كرد حروف اين خط جوابگوي اصوات زبان ارمني نيست از اين رو درصدد برآمد، خود

حروفي ابداع كند، با تني چند از شاگردانش به باختر ارمنستان رفت و توانست حروفي كه

جوابگوي اصوات زبان ارمني باشد، پديد آورد. اين حروف مركب از سي و شش حرف (دو حرف

بعدا به آن افزوده شد) بود. پديد آوردن خط ارمني تحولي شگرف در فرهنگ ارمنيان پديد

آورد، مسروپ صد شاگرد را با حروف مزبور آموزش داد. اين گروه در تاريخ فرهنگ ارمنيان

به «مترجمان بزرگ» مشهور شدند. سپس آنان را به مراكز عمده فكر و انديشه مسيحيان

مانند،ادس (اورفه)، آتن ، قسطنطنيه ، قيصريه و اسكندريه فرستاد. اين گروه، مهم ترين

آثار فرهنگي مسيحيت را گرد آوردند و با خود به ارمنستان بردند. يكي از نخستين كتاب

هايي كه به خط و زبان ارمني نوشته شد، انجيل مقدس بود كه از متن يوناني ترجمه

كردند. اين ترجمه سرآمد ترجمه هاي انجيل مقدس محسوب مي شود. مسروپ ماشتوتس در 440

م. در گذشت.
مدارس ارمنيان _ از روزگار كهن كليساها و ديرهاي ارمنيان محل آموزش

نوباوگان ارمني بود. در ايران زمين نيز ارمنيان كلاس هاي درس را در كليساها و ديرها

داير كردند، از نيمه دوم سده نوزدهم ميلادي، در تهران، جلفاي اصفهان، تبريز و

روستاهاي ارمني نشين مدارسي تاسيس شد.
مدارس تهران _ در 1869 م. / 1248 ش،

ارمنيان تهران انجمني به نام انجمن دوستداران علم و دانش تاسيس كردند، با تلاش آنان

در ژانويه 1870 مدرسه هايگانريان در كليساي گودرك مقدس در دروازه قزوين (ميدان وحدت

اسلامي كنوني) بازارچه معير آغاز به كار كرد. همزمان ميسيونرهاي پروتستان آمريكايي

در محله ارمنيان، مدرسه اي داير كردند و براي جلب دانش آموزان ارمني تحصيل در اين

مدرسه رايگان بود و به دانش آموزان كتاب، لوازم تحرير، لباس و كفش نيز مي دادند و

هفته اي دو قران پول توجيبي به هر دانش آموز پرداخت مي شد. هدف آنان از اين بذل و

بخشش ها تغيير دين دادن اطفال ارمني بود كه به هيچ وجه موفقيتي كسب نكردند. در سال

1884 م. / 1363 ش ارمنيان در حوالي كارخانه بلورسازي، گذر محمدحسن كر، پاتوق نايب

باقر، ساختمان جديدي به سبك مدارس اروپايي بنا كردند ساختمان مدرسه افزون بر كلاس

هاي درس داراي يك تالار نمايش براي اجراي برنامه هاي تئاتر بود. اكثر آموزگاران

مدرسه هايگازيان تحصيل كرده هاي كشورهاي اروپايي خصوصا سويس بودند و از نحوه تدريس

آگاهي كامل داشتند. تا سال 1905 كلاس هاي درس پسران و دختران مجزا بود ولي از آغاز

سال تحصيلي 1906، 1907 اولياي دانش آموزان تصميم گرفتند كلاس ها مختلط شود. در سال

1315 رضاشاه پس از ملاقات با آتاتورك دستور داد كليه مدارس ارمنيان در سراسر ايران

تعطيل شوند از سال 1322 مدارس ارمنيان بازگشايي شد.
مدارس آذربايجان _ ارمنيان

تبريز در دو محله «قلعه» و «ليل آباد» ساكن بودند، در سال 1873 م./ 1252 ش. در محله

ليل آباد مدرسه اي داير كردند. برادران تومانيان در 1877 م./ 1256 ش. در محله ليل

آباد، مدرسه اي پسرانه به نام «هايگازيان» بنا كردند. سپس در جوار مدرسه هايگازيان

مدرسه اي دخترانه به نام «تاماريان» ساختند، مدارس مزبور، داراي كتابخانه و تالار

نمايش بودند. در تبريز نيز ميسيونرهاي پروتستان و كاتوليك به دخالت در امر آموزش

جوانان ارمني پرداختند. در شهرها و روستاهاي ارمني نشين آذربايجان تعداد 70 مدرسه

داير بود و نوباوگان ارمني در اين مدارس تحصيل مي كردند هر كلاس حداكثر 40 دانش

آموز داشت.
مدارس ارمنيان در جلفاي اصفهان _ از ابتداي سده هفدهم ميلادي پس از

استقرار ارمنيان در جلفاي اصفهان همانند ساير مناطق ارمني نشين كلاس هاي درس در

كليساها و ديرها داير بود. در كليساي استپانوس مقدس در 1831 م./ 1210 ش. مدرسه اي

آغاز به كار كرد. در سال 1833 با ياري بازرگاني به نام «گريكور ساميان، كالج «آمنا

پرگيچ» در محوطه دير مزبور داير گرديد. برنامه تحصيلي و دروسي كه در اين كالج تدريس

مي شد، طبق برنامه و روش كالج لازاريان مسكو بود اين كالج تا سال 1853 فعاليت داشت

با ورشكسته شدن تجارتخانه ساميان، كالج نيز تعطيل شد. در 1843م./1222 ش فرد

نيكوكاري به نام آبكاريان مدرسه اي سه طبقه در جلفاي اصفهان ساخت. اسقف اعظم

گريگوريس هوهانسيان پيشواي مذهبي ارمنيان جلفا در 1880م./1259ش. مدرسه اي سه طبقه

در محله چهارسو جلفا بنا كرد. با كمك مالي خانم «وار واره كانانيان» در جوار دير

كاتاريناي مقدس در 1903م./1282ش. به يادبود همسرش «گوورك كانانيان» كه مدت ها مدير

كالج لازاريان در شهر مسكو بود مدرسه اي ساخته شد. در 1905م./1284ش. هيات امناي

مدارس ارمنيان جلفا تصميم گرفت هنرستان صنعتي براي دانش آموزان ارمني ايجاد كند. از

ماه اكتبر سال مزبور هنرستان صنعتي آغاز به كار كرد. اولين حرفه اي كه در هنرستان

آموخته مي شد، كفاشي بود، وسايل و ابزار كار را فراهم كرده و استاد كار استخدام

كردند و رشته هاي آهنگري و خراطي نيز در هنرستان داير شد.
مدارس روستانشينان

ارمني _ روستاييان ارمني توجه خاصي به تحصيل فرزندان خود داشتند، و در روستاهاي

ارمني نشين آذربايجان، فريدن، چارمحال و بختياري و سلطان آباد (اراك كنوني) مدارسي

داير كرده بودند، آموزگاران مدارس آذربايجان از تبريز و سلمان و مدارس حوزه اصفهان

از جلفاي اصفهان اعزام مي شدند حقوق ساليانه آموزگاران در يكصد سال پيش در حدود 300

قران بود، بعضي از روستاها، كتابخانه نيز داشتند و روستاهاي نزديك به آنها از كتاب

هاي كتابخانه استفاده مي كردند.